فسقلی عشق مامان و بابا

پنجمین سالگرد ازدواج و تولد بابا علی

1390/7/15 19:27
1,573 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان چند روز پیش سالگرد ازدواج مامان و بابا بود و طبق معمول هر سال ما این روز رو دو نفری جشن میگییریمو امیدوارم سال دیگه این جشن سه نفری باشه و وجود نازنین تو گرمی بخش جشن ما باشهniniweblog.comکوجولوی مامان من و بابایی 16 شهریور 85 با هم ازدواج کردیم و الان 5 ساله که زندگی مشترکمان را در کنار هم شروع کردیم . بابای مهربونه تو که همیشه همدم و همسر نازنین منه و توی این 5 سال به جز خوبی و محبت و مهربونی و مردانگی چیزی ازش ندیدم و هیچ گاه نتونستم محبت هاش رو جبران کنم niniweblog.comتوی این روز منو سورپرایز کرد و یه انگشتر خوشکل واسم خرید که البته اون انگشتر جریان داره و اونم اینه که : واسه نامزدیمون واسم این انگشتر رو خریده بود ولی با توجه به نیازی که بعد از عروسی داشتیم اونو با بقیه طلاهام  فروختم که مامان مینا هم یکسریشون رو خرید و بابایی هم به مامان مینا  گفته بود  هیچ وقت انگشتر نامزدیم رو نفروشه تا خودش از مامانی بخردش که امسال بابایی این کار رو کرد و اونو از مامان مینا خرید ه بود که باز هم اونو توی سالگرد ازدواجمون به من داد .

 niniweblog.com

بعد از اون هم 20 شهریور تولد بابا علی بود Orkut Scraps - Happy Birthdayکه البته مامانی کادوی تولد رو از قبل داده بود یه ماشین پرایدniniweblog.comو واسه همین از صبح بابایی رو اس ام اس بارون تولد کرد و هی فقط تبریک گفت بعد هم بابایی با ماشین اومد دنبال مامان و رفتیم پارک آب و آتش خیلی خوش گذشت واقعا شب خوبی بود هر چند من بخاطر نیومدن تو تو دلم گرفته بودم ولی طبق معمول بابا علی مهربون با حرفهای قشنگش دل منو آروم کرد و خیلی بهمون خوش گذشت و جای تو خالی بود بعد هم رفتیم فرحزاد شام خوردیم  و تولد 36 سالگی بابا علی مهربون رو جشن گرفتیم

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهرناز گلي هههههه
13 مهر 90 8:16
مريم جونم من قبلا اين پستتو خونده بودم اما توي كلوپ كه گفتي عكس عروسيمو گذاشتم فضول شدم و دوباره اومدم ببينم چه خبره تو هم خوب بلدي با اين ترفندها بازديد وبلاگتو ببري بالاها شيطون.


عزیزم چیکار کنیم دیگه اینم یه بازار گرمی جدیده هههههههههههههه