روزهای مریم بدون آرتین
دوستای گلم سلام
بعد از رفتن آرتین عزیزم هر روز کارم گریه و زاری بود تا 10 روز بعد از رفتنش خبردادن که پدر هدیه گلم ( زنداداش عزیزم ) بر اثر ایست قلبی از دنیا رفته ( جمعه 17 شهریور ساعت 8 شب ) ، شوک سنگینی بود مرد نازنینی که هر چی از خوبیش بگم کم گفتم کسی که هر چند سه سال بیشتر نمیشناسمش ولی خیلی رفتنش رو دلم سنگینی کرد . علی عزیزم با تمام وجود گریه میکرد و میگفت واقعا خدا گلچینه ، سریع رفت فرودگاه و برای فردا صبح بلیط هواپیما گرفت و رفتیم ماهشهر . برام سخت بود بخوام با هدیه روبرو شم ولی وقتی رسیدم و زنداداشم رو تو اون حال دیدم ،مامانش که بیهوش بود و ..... خیلی سخت و دردناک بود طوری که غم خودم رو فراموش کردم . و از اینکه حسابی گریه کردم و خودم رو خالی کردم حس خوبی داشتم .
علی همون شب به خاطر کارش برگشت و من یک هفته اونجا بودم ، از اینکه میتونم همراهشون باشم حس خوبی داشتم ولی دوری از علی هم برام سخت بود .
بعد از برگشتن از ماهشهر تصمیم گرفتم بچسپم به زندگیم و محکم تر ادامه بدم ، مشغول تمیز کاری خونه و ، کارهای بیمه و ... شدم هر چند یه مشکلی هم برام پیش اومد ولی شکر خدا تمام شد و یه دنیا تجربه برام به جا گذاشت .
11 مهر ازطرف ایران خودرو رفتیم مشهد و تا 14 مشهد بودیم با اینکه هر سال میریم ولی اینبار مشهد برام حال و هوایی دیگه داشت ، خیلی باصفاتر بود . سراسر آرامش حاضر نشدم هیچ جایی برای تفریح یا خرید برم و همش توی حرم بودم . فقط دوست داشتم نگاه کنم به ضریح به عظمت و وجود امام رضا به زائراش . خیلی خیلی آروم شدم ، اولین بار بود که از مشهد برمیگشتم و توی قطار به خاطر برگشتم گریه کردم دلتنگ شدم ، واسه همه دوستام و آشناهام دعا کردم از ته دل از صممیم قلب امیدوارم برآورده بشه .
توی راه برگشت وقتی دختر خواهر شوهرم زنگ زد و با خوشحالی تمام میگفت زندایی دعات برام براورده شده خوشحال شدم با تمام وجود
هفته آینده هم اگه خدا بخواد باز میرم اهواز هم برای مراسم چهلم پدر هدیه ، هم گرفتن مدرکم از دانشگاه ، هم رفتن به دزفول و دیدن دوستم و برادر شوهرم .
به این نتیجه رسیدم بیکاری هم خوبه ها کلی به کارات میرسی ، هر وقت خواستم بیرون میریم، تفریح و .... گاهی هم درس میخونم ( البته اگه بشه بهش گفت خوندن ) ، موقعی که همسرم میاد همه چیز آماده است و دیگه نمیخواد تازه از ساعت7 شب با بدو بدو کردن به کارات برسی البته اگه یکم پول آدم بیشتر باشه بهتره
امروز 41 روزه که آرتینم پیشم نیست ، گاهی خیلی زیاد دلتنگش میشم ولی خیلی با قضیه کنار اومدم ، فهمیدم که حکمت خدا بوده و هیچ حرفی نیست .
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار