فسقلی عشق مامان و بابا

اوضاع و احوال این روزهای ما

1391/3/22 23:29
405 بازدید
اشتراک گذاری

جیگر طلا مامانی سلام

الهی من فدات شم که هنوز اندازه یه عدس بیشتر نیستی ، ولی به اندازه تمام دنیا دوستت دارم باهات مانوس شدم و تمام شب و روز فکرم رو مشغول کردی ، این روزها من و تو در کنار هم و باهم هستیم باهم میریم سرکار بر میگردیم یکم کار خونه انجام میدیم یکم استراحت و تلویزیون و .........

خدا رو شکر معلومه بچه خوب و آرومی هستی و مامانی رو اذیت نمیکنی ، نه ویار دارم نه به چیزی علاقه دارم و نه از چیزی بدم میاد !!!!

این روزها به خاطر با هم بودنمون بیشتر واسه بابایی ناز میکنم و اونم طبق معمول بیشتر و بیشتر تر نازم رو میخره !!

هر چند بابا علی مهربون همیشه در حال تمیز کاری و پخت و پز و ... ولی چه کنیم که این مامان مریم یکمی وسواس داره و حس میکنه تا خودش کامل به جون خونه نیفته هیچ چیز تمیز نمیشه !! و الان حس میکنه تا حالا توی عمرش اینقدر کثیف نبوده !! در صورتی که همه چیز مرتبه !!!

خاله مرضیه طبق معمول مهربونی کار دستش داده !! واسه اینکه تو بیای نذر کرده بود خون بده و با توجه به اینکه توی چند ماه اخیر حدودا 35 کیلو وزن کم کرده بود قند خونش پایینه ، بعد از دادن خون و اومدن خونه توی اتاقش بیهوش میشه و میخوره زمین و مامان مینا بیچاره دست پاچه هی آب میزنه توی روش و ... تا به هوش میاد ولی حالش خیلی بد بوده بعد هم کلی دکتر و سی تی اسکن و ... و در نهایت چون از پشت سر افتاده بود زمین به تشخیص دکترا مهره گردنش ترک برداشته و باید تا یه مدت گردنبند استفاده کنه !!

اینترنت سر کارمون رو قطع کردن و دیگه نمیتونم بیام و سری به وبلاگت بزنم شب ها هم تا میرسیم خونه و کار و .. باید بخوابیم واسه روز بعد و .. ...

اوضاع و احوال کار خوب نیست و وضعیت شرکت ما هم تعریفی نداره موندم بلاخره اخراج میشیم بیمه بیکاری میگیریم یا مرخصی زایمان !!!!

دیدی چقدر خبر بود نشده بود تعریف کنم و با تمام بالا و پایینی های زندگی دوستت دارم پس قوی و سالم و سرزنده با من باش تا از این به بعد رو هم به سلامتی با هم طی کنیم .

دوستان عزیزی که به وبلاگم سر میزنین و نظر میدین ازتون خیلی ممنونم ولی تصمیم دارم دیگه به نظرات جواب ندم و فقط تایید کنم امیدوارم ناراحت نشین البته هر چی سعی کردم نظرات بدون تایید من ثبت بشن نتونستم اگه یاد گرفتم این کار رو هم میکنم .

پ.ن : خاله مرضیه عزیز به خدا خیلی دوستت داریم ولی یکم به فکر خودت باش باور کن اول باید خودت یاد بگیری که خودتو دوست داشته باش درسته ما رو دوست داری ولی دیگه محبت هم حدی داره عزیزم . ببین برای کل خانواده از بابا و مامان و معصومه و مجتبی و علی  و... مهربونی تو ثابت شده و این هم ثابت شده که به تنها چیزی که بها نمیدی خودتی !!! خواهش میکنم به فکر خودتم باش .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامانی فری
23 خرداد 91 0:06
سلام عزیزم اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید جشن دندونی منتظرتون هستم
مامانی
23 خرداد 91 9:36
سلام به مامان عزیز ومهربون بروزم با (نی نی کاکل زریه؟؟) خوشحال میشم بیای
خاله نسيم
23 خرداد 91 10:09
مريم جون معلومه الان خونت تميزو مرتبه اما كثيفي وشلوغي رو سال بعد قراره ببيني از اين طرف جمع ميكني برميگردي ميبيني اسباب بازيا يه طرف غذا ريخته زمين شيشه شير پرت شده زير ميز وخدانكنه نمكدون بيفته دست بجه هاكه خونه ميشه نمكي... ولي قربون اين بچه هاي شيطون بشم كه نعمت هرخونه هستن خدا فلفلي شمارو هم نگه داره وحسابي مواظب خودت وتربچه خاله باش
لیلا
23 خرداد 91 12:05
عزیزم روزهای شیرینی داری . انشالله که به سلامتی و خوشی . عزیزم آبجی ها خیلی مهربونن الهی که اونم زودتر خوب شه و به ارزوهاش توی زندگی برسه . خونه رو بیخیال بابا بچسب به فلفلی جونم . انشالله که همیشه هم خوب باشی ، بدون ویار
ساناز
23 خرداد 91 12:50
امیدوارم که خاله مرضیه عزیز زود زود خوب بشه، خیلی خوشحالم که حالت هزار ماشالا خوبه دوست عزیزم چون یه نعمت خیلی خوبیه که تو دوران بارداری آدم حالش خوب باشه. دوستتون دارم و آرزوی بهترینها را براتون دارم
مامانی آدرین
27 خرداد 91 11:39
خدا را شکر که نینیت سالمه . و به امید خدا خواهر مهربونت زودتر خوب بشه مرسی که حال من را پرسیدی
مهرناز مامان رادین
30 خرداد 91 0:42
آخییییییییییی آجی مرضیه چه مهربونه خدا حفظش کنه. خدا رو شکر که خودت هم حالت خوبه. اما گول این فلفلی آروم و ساکت رو که الان توی شکمته نخور رادین جیگیلی منم وقتی تو شکمم بود خیلی آروم بود و اصلا اذیتم نمیکرد حتما خودت هم یادته اما الان تا دلت بخواد داره پوستمو میکنه. شب تا صبح یه پشت بیداره و نمیخوابه و گریه میکنه و غرغر میکنه اما قربون همین شیطونیهاش و غر زدناش برم من