زیباترین لحظه دیدار
توی هفته گذشته به خاطر استراحت مطلق بودن من چند روزی رو توی خونه باهم خوردیم و خوابیدیم ، شاید این اولین تعطیلی طولانی من بود که توی خونه میگذشت ( چون قبلا تا یه تعطیلی کوچیک پیدا میکردیم با بابایی میرفتیم مسافرت ). خلاصه قرار بود تا آخر هفته در کنار هم توی خونه باشیم ولی دیگه مشکل مامان حل شد و روز سه شنبه و چهارشنبه به همراه هم رفتیم سرکار و چون پنج شنبه تعطیل بود و همچنین ییکشنبه و دوشنبه هفته بعد شرکت شنبه رو هم تعطیل کرد و باز هم قرار شد با هم توی خونه بخور و بخواب راه بندازیم
خلاصه توی خونه استراحت کردیم البته اینو بگم یه کوچولو دلم گرفته بود چون هر سال قسمت میشد این تعطیلات خرداد رو میرفتیم مشهد پابوس امام رضا و امسال به خاطر شرایط من قسمت نشد و امیدوارم امام رضا سه نفری بطلبمون و با هم بریم امید زندگی من .
روز شنبه یعنی 13 خرداد نوبت دکتر داشتیم تا برای بررسی قلب تو عزیزم مجددا سونو بشم چون سری قبل خانم دکتر گفتند نی نی شما خیلی کوچیکه و صدای قلبش شنیده نشده ، خلاصه از صبح به کارای روزمره رسیدیم و عصر با بابایی راهی مطب خانم دکتر شدیم رفتیم یکم منتظر شدیم تا نوبت شد و من طبق معمول رفتم پیش خانم خاصی پور و ایشون گفتند بفرمایین آماده بشین . منم رفتم اتاق سونو و آماده شدم که خانم دکتر به همراه یه خانم مسن وارد اتاق شدن و پس از سلام و احوال پرسی خانم دکتر گفتند که این خانم دکتر استادشون هستن و بعد از تعارف واسه سونو کردن خانم دکتر ملکی با گفتن بسم الله سونو رو شروع کرد و همون اول گفتند خدا رو شکر نی نی خوبی داریم که اصلا اذیت نکرد و سریع خودشو نشون داد منم که به مانیتور خیره شده بودم چیزی نمیدیدم ،خانم دکتر اول به استادشون نشون دادند و ایشون گفتند خدا رو شکر همه چیز عالیه بعد خانم دکتر کلی به من نشون داد تا دیدمت عزیزم و بیشتر از روی ضربان قلبت متوجه شدم که خودتی عزیزمم و اشک شوق از چشمام جاری شد و از عصر تا حالا اون صحنه ملکه ذهنم شده عزیزم .
خدا رو شکر واسه اینکه همه چیز خوب بود باز هم خانم دکتر تاکید کرد حالا که همه چیز خوب بوده مراقب نی نی کوچولو نازنین باش و خیلی توی کار کردن احتیاط کن . بعد هم از مطب اومدیم بیرون و طبق معمول جریان رو برای بابا تعریف کردم و کلی خوشحالی کردیم و بابا علی هم که هر چند خیلی خوشحال بود ولی از قیافش هم معلوم بود دلش میخواست اونجا بود و تو رو میدید . بعد از اونجا رفتیم پارک لاله و یکم تفریح سه نفری و بعد هم رفتیم شام خوردیم و اومدیم خونه و اولین کاری که کردم خوندن نماز شکر بود برای سلامتی تو عزیز دلم دوستت دارم عزیزم .
پ.ن : خاله لیلای عزیز و دوست داشتنی واسه درست کردن این تیکر زیبا ازت تشکر میکنم و امیدوارم بتونم جبران کنم