فسقلی عشق مامان و بابا

خاطرات زیبای با تو بودن

1391/3/2 21:56
336 بازدید
اشتراک گذاری

امید زندگی ام سلام

عزیزم از اینکه احساس میکنم در بطنم قرار داری و لطف خداوند شامل حالمون شده بسیار خوشحالم و خدا رو شکر میکنم .

فردای روزی که جواب آزمایشم روگرفتم رفتم پیش خانم دکتر وقتی نوبتم شد و خانم دکتر حساب کرد که کوچولوی نازنین من 5 هفته و 3 روز داره خیلی خوشحال شد و به من تبریک گفت و بعد هم به من یادآور شد که فقط خواست خدا مهمه چون ماههای پیش با دارو باردار نشده بودم ولی اینماه بدون دارو خدا تو رو به من داد منتظر بودم خانم دکتر بگه واسه سونو آماده شو که گفت نی نی شما خیلی کوچیکه و با سونو الان نه تنها دیده نمیشه بلکه ممکنه آسیبی هم بهش زده بشه و برای دو هفته دیگه بیا که همه چیز مشخص باشه خیلی ناراحت شدم که نفهمیدم در چه وضعیتی هستی ولی خدا رو شکر میکنم که هستی و مهم اینه که به زودی میبینمت وقتی از مطب دکتر اومدم بیرون بابا علی مهربون اومده بود دنبالم و تو راه با مشورت هم قرار شد به بقیه بگیم و چون همیشه به عمه حمیده قول داده بودیم که اول به اون بگیم بهش زنگ زدم و گفتم یادته گفتی اگه خبر بارداریمو بهت بدم یه مژده گونی خوب بهم میدی اول بگو ببینم اون مژده گونی چیه ؟ گفت تو هر وقت به من بگی یه ربع سکه بهت میدم و منم همون موقع گفتم خوب عزیزم عمه شدی اول که باورش نمیشد بعد هم از خوشحالی زد زیر گریه و کلی تبریک گفت و تلفن رو قطع کرد تا به بقیه خبر بده . و بعد از اون همه عمه ها و مادر بزرگ و مادر و .... زنگ زدن و کلی تبریک گفتن و خوشحالی کردن ببین امید زندگی من چقدر همه منتظر امدنت بودن . و خاله مرضیه هم که هر روز زنگ میزنه و حالتو میپرسه و مبینا عزیزم هم که فقط میگه خاله کی نی نی میاد من خیلی دوستش دارم و زندایی هدیه هم که کلی ذوق کرد و از الان میگه وقتی فلفلی به دنیا اومد من میام پیشت پس با من بمون عزیزم .

این چند روز هم بابا علی عزیز و نازنین نمیذاره آب تو دل من تکون بخوره و همش همه کارا رو خودش میکنه خوشبحالت که بابا به این مهربونی داری . نمیدونم بعداً  توی بارداری من رو اذیت کنی یا نه ولی الان که خیلی نی نی آرومی هستی و من هنوز احساس بارداری بهم دست نداده . همش منتظرم 8 خرداد برسه و برم پیش خانم دکتر و بهم بگه همه چیز خوب و عالیه ، منکه خیلی دعا میکنم عزیزم تو هم دعا کن ان شالله به سلامتی همه چیز خوب باشه و ان شالله تو به خوبی در وجودم رشد کنی و قوی و محکم بیای کنارم

دوستت دارم

بوس واسه امید زندگیم فلفلی من

بوس واسه عشق زندگیم بابا علی مهربون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ساناز
3 خرداد 91 9:42
ما بی صبرانه منتظریم تا روز سونوگرافی فلفلی برسه و از خوشحالی تو، خوشحال بشیم.
اولین لحظه واقعا" زیباو وصف ناشدنیست، امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید


مرسی خاله ساناز لطف داری عزیزم همچنین شما
لیلا
3 خرداد 91 10:19
واقعا هم شکر خدا تا اون نخواد هیچ اتفاقی نمیفته . خدایا شکررررررت . امیدوارم همیشه کانون گرم خانواده هاتون گرم شادی باشه دوست گلم . مطمئن هم باش جای فلفلی خوبه . خیالت راحت


مرسی خاله جون ان شالله به زودی نی نی تو هم بیاد توی دلت و توی این دوران با هم باشیم