فسقلی عشق مامان و بابا

بارقه امید

1391/2/25 9:59
386 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

از امروز میخواهم برای تو بنویسم برای تو نازنینی که در بطن وجودم جای گرفتی برای تو که قرار است امید زندگیم باشی .

صدای خنده خدا را میشنوی ؟ دعاهایت را شنیده و به آنچه محال میپنداری میخندد .

چند روز است که حالتهایم تغییر کرده اما همش فکر میکردم بازم توهمه بازم خیاله ، تا اینکه 4 شنبه بعدازظهر یعنی 20 اردیبهشت رفتم آزمایش خون دادم و بعد علی عزیزم ساعت 7 بعداز ظهررفت و جوابشو گرفت خیلی استرس داشتم ولی خیلی خودمو کنترل کردم بهش زنگ نزنم تا بیاد خونه وقتی رسید دیدم جواب آزمایش توی دستشه و اشک توی چشماش گفتم عزیزم چی شد ؟ گفت فکر میکنم مامان شدی ولی هنوز 100% معلوم نیست ، گفتم یعنی چی ؟ گفت بتا 50 هستش و دکتر آزمایشگاه گفته باید 5 روز دیگه آزمایش بدی ، 5 شنبه با دوستم شیرین رفتیم کنسرت که بابایی گفته بود بلیطش رو تو برام خریدی عزیزم به مناسبت روز مادر . حالاتم بهم میگفت باردارم ولی توی شک بودم این روزها رو با دعا و استرس گذروندم تا دیروز یعنی 24 اردیبهشت باز رفتم آزمایش دادم و مثل سری قبل بابا علی مهربون رفت و جوابشو گرفت و بتا شده بود 197 و بابایی سریع زنگ زد و منو از نگرانی در آورد خیلی خوشحال شدم و اشک شوق ریختم و خدا رو شکر کردم به خاله ساناز خبر دادم و اونم به بقیه دوستای مامانی گفت و همه دوستای عزیزم یا زنگ زدن یا اس ام اس دادن و بهم تبریک گفتن ، پا شدم نماز شکر خوندم و خدا رو به خاطر این نعمت بزرگی که نصیبم کرده شکر کردم .

بابایی اومد خونه و من رو بغل کرد و .... کلی خوشحالی کرد بعد جواب آزمایش رو بهم داد که وقتی بازش کردم دیدم یه سکه پارسیان هستش ، بابا علی مهربون دستت درد نکنه عزیزم .

خلاصه عزیزم بابایی نمیذاره تکون بخورم فقط اجازه میده تا دستشویی برم و بیام امروزم که اومدم سر کار هی زنگ میزنه و حالم رو میپرسه ، قرار بود به خانواده ها نگیم تا من برم پیش خانم دکتر که بابایی زنگ زد به مامان مینا و گفت بابا شدم ، مامانم با تمام وجود خوشحال شد و گفت امروز میره واست نذری میده عزیزم . ببین چقدر خوشحالمون کردی پس با من بمون صحیح و سالم تا بتونم برات مادری کنم عزیزم .

ولی الان میفهمم که باید یه دوره پر از انتظار داشته باشم الان منتظر اینم برم دکتر ببینم خانم دکتر چی میگه .

فلفلی مامان ، عشق مامان و بابا قوی و نیرومند باهام باش عزیز دلم

خدایاااااااااااااااااااا باز هم شکر به خاطر اینهمه بزرگواری

خدایا وقتی چند مطلب قبلی ام رو میخونم که چقدر ناامید بودم باز به خودم میام که تا وقتی تو رو دارم نباید هیچ غم و غصه ای داشته باشم

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااا دوستت دارممممممممممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

لیلا
25 اردیبهشت 91 11:03
عزیییییییییییییز دلم از صمیم قلبم تبریک میگم و آرزو دارم همیشه همینطور شاد باشید و کانون زندگیتون گرم گرم . و یه بارداری سالم داشته باشی و نینی فلفلی رو تو آغوشت بگیری . مبارکه گلم . و شکر خدا . اینقدر ماهی که دلش نمیاد غمت رو ببینه . قدر نعمتش رو بدون و ازش مواظبت کن . به امید روزهای خوشتر


قربونت بشم عزیزم تو عزیزی ، مهربون ان شالله خدا به دل مهربونت نگاه کنه عزیزم و ان شالله اینماه مامان باشی
ساناز
25 اردیبهشت 91 11:53
خدا رو هزار مرتبه شکر میکنیم بخاطر وجود فلفلی عزیزمون. امیدوارم همیشه دلتون شاد شاد باشه دوست نازنینم، مبارکتون باشه


مرسی عزیزم همچنین شما ، امیدوارم فلفلی و جغیل دوستای خوبی واسه هم باشن
بابا رضا
25 اردیبهشت 91 14:24
سلام دوستان خوبم دیشب خانومم به من هم گفت خیلی واستون خوشحال شدم خدارو شکر هزاران تبریک مخصوصا برای دوست بزرگوارم آقا علی امیدوارم همیشه دلتون پر امید و لبتون خندون باشه


سلام آقا رضا ، خیلی لطف دارین همچنین شما امیدوارم کانون گرم خانواده سه نفریتون همیشه گرم و پایدار باشه
مهرناز مامان رادین جیگیلی
25 اردیبهشت 91 14:42
مریم عزیزم وقتی بهم خبر خوب بارداریتو دادی نمیدونی چقدر خوشحال شدم انقدر دوستت دارم که از خوشحالی تو من هم از ته دلم خوشحال میشم. رضا هم خیلی خوشحال شد و مامان و خواهرم هم همینطور همه اعضای خانوادم تو رو به خوبی می شناسن و میدونن که چقدر ماه و گلی و از بارداری تو همشون خوشحال شدن. رادین عزیزم هم یه دوست خوب دیگه به دوستاش اضافه شد.


مرسی عزیزم خیلی لطف داری خوبی از خودته گلم امیدوارم رادین همیشه صحیح و سالم باشه
خاله زهرا
25 اردیبهشت 91 15:40
الهی صد هزار بار شکر مبارکه عزیزم ایشاالا دوران خوبی رو داشته باشی و به سلامتی نی نیتو در آغوش بگیری


مرسی خاله جون همچنین شما
نسيم-مامان آرتين
26 اردیبهشت 91 9:13
(رحمت خداوند ممكن است تاخيرداشته باشد اماحتمي است)
عزيزم خيلي خيلي خوشحال شدم منم شرايط توروداشتم وكاملا دركت ميكنم كه الان واقعا چه حسي داري
ايشالا اين 9ماه وراحت سپري كني
عزيزم هرموقع هرسوالي برات پيش اومد خوشحال ميشم كه كمكت كنم



مرسی خانومی خیلی لطف دارین
مامانی آدرین
26 اردیبهشت 91 16:11
عزیز دلم خیلی خیلی تبریک می گم امیدوارم صحیح و سالم این نه ماه را بگذزونی و از هر لحظه اش لذت ببری
خصوصیت را چک کن رمز را عوض کردم


مرسی عزیزم لطف داری امیدوارم آدرین همیشه صحیح و سالم باشه و سایه تو مادر گل بالای سرش عزیزم
سحر
30 اردیبهشت 91 5:29
مریم جون ، وقتی خبر بارداریتو شنیدم ، اینقدر ذوق زذه و خوشحال شدم که قابل توصیف نیست. تو خیلی مهربون و خوش قلبی ، به همین خاطر زودتر مامان شدنت آرزوی همه ما بود.
اگه بدونی اون روزی که درد داشتم ، چقدر به یادت بودم و برای تو و لیلا دعا کردم که زودتر مامان بشید. خدا رو شکر که خیلی زود خبر خوش شنیدم. انشاء الله نفر بعدی هم لیلا باشه.
برای خودت و نی نی نازت آرزوی سلامتی می کنم.


مرسی عزیزم خدا رو شکر که دوستای خوب و مهربونی مثل شما دارم امیدوارم همیشه ریحانه جون صحیح و سالم باشه عزیزم بوسسسسسسس
زینب
7 خرداد 91 1:18
مریم عزیز خیلی خیلی بهت تبریک میگم.وقتی تو وبلاگ مهرناز جونم دیدم نوشته بود خاله مریم جون مامان شده خیلی خوشحال شدم.انشاالله این نه ماه رو به خوبی سپری کنی و یه نی نی سالم وناز به دنیا بیاری.


مرسی زینب جون عزیزم خیلی لطف دارین