سال نو مبارک
بهار آمد تا بگوید :
حتی اگر نمی شود که همیشه سبز ماند ،
ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره ،
سبز و پر شکوفه و پر از جوانه شد ...
سال نو با تمام زیباییهای فصل بهار آمد و امیدوارم نو شدن را از فصل بهار بیاموزیم .
عید امسال اولین عیدی بود که با ماشین خودمون به مسافرت رفتیم و مسافرتمون رو از شهرکرد شروع کردیم یعنی 28 اسفند رفتیم پیش بابا و مامان و روز عید داداش مجتبی و خانومش اومدن از روز دوم عید رفتیم یاسوج پیش خانواده علی عزیزم و تا 10 فروردین هم اونجا بودیم و باز برگشتیم شهرکرد و روزهای پایانی تعطیلات رو با داداش جونم و آبجی معصومه دور هم بودیم .
تعطیلات خوبی بود و در کنار علی عزیزم و همه فامیل و دوست و آشنا خوش گذشت .
سال گذشته توی نی نی سایت عضو کلوپی شدم به نام کلوپ مامانای 91 که دوستای عزیز و دوست داشتنی پیدا کردم که یه سری مامان شدن و یه سری منتظر لطف و بزرگواری خدا .
روز 8 فروردین وقتی از خواب بیدار شدم دیدم یه اس ام اس دارم و وقتی خوندمش کلی ذوق زده شدم و شوکه ( چون زمان زایمان قرار بود 20 فروردین باشه ) دوستم مهرناز شب قبل حدود ساعت 11 زایمان کرده بود و رادین عزیزمون صحیح و سالم بدنیا اومد روز 8 هم پارسا جون نی نی صبای عزیز بدنیا اومد و روز 9 نی نی زهراجون و شیوای عزیزم یعنی توی 3 روز متوالی (خدا رو شکر) 4 تا از نی نی های نازنینمون بدنیا اومد و من 4 بار خاله شدم و از بین دوستای کلوپی ، منتظر تولد نی نی سحرجون هستیم که ان شالله اردیبهشت بدنیا میاد و بعد هم نی نی ترنم جان .
و خبری که با شنیدن اون شوکه شدم و انتظارش رو نداشتم و کلی ذوق زده شدم خبری بود که در مورد ساناز جونم شنیدم که دیروز یعنی 15 فروردین زنگ زد و گفت که باردار شده خدایا هزار مرتبه شکر به خاطر این همه لطف و بزرگواریت خیلی خیلی خوشحالم و از خدای مهربون میخوام دوران بارداری راحتی رو داشته باشه و یه نی نی سالم و سرحال به دنیا بیاره و امیدوارم زودتر خبر بارداری آسمانه و لیلا رو هم بشنوم که شادیم هزاران برابر بشه ان شاالله .
خدای بزرگم خیلی دوستت دارم خیلی بزرگواری توی این سال جدید ما رو به حال خودمون نذار حتی واسه یه لحظه ، نی نی های عزیزمون رو در پناه خودت صحیح و سالم نگه دار .
خدای مهربونم بهترینها رو برای من و دوستان و خانواده ام در سال جدید رقم بزن .