فسقلی عشق مامان و بابا

سال نو مبارک

بهار آمد تا بگوید : حتی اگر نمی شود که همیشه سبز ماند ، ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره ، سبز و پر شکوفه و پر از جوانه شد ... سال نو با تمام زیباییهای فصل بهار آمد و امیدوارم نو شدن را از فصل بهار بیاموزیم . عید امسال اولین عیدی بود که با ماشین خودمون به مسافرت رفتیم و مسافرتمون رو از شهرکرد شروع کردیم یعنی 28 اسفند رفتیم پیش بابا و مامان و روز عید داداش مجتبی و خانومش اومدن از روز دوم عید رفتیم یاسوج پیش خانواده علی عزیزم و تا 10 فروردین هم اونجا بودیم و باز برگشتیم شهرکرد و روزهای پایانی تعطیلات رو با داداش جونم و آبجی معصومه دور هم بودیم . تعطیلات خوبی بود و در کنار علی عزیزم و همه فامیل و دوست و آشنا خوش...
16 فروردين 1391

درد و دل های مریم با خودش (2)

سلام سلامی به سرمای این روزهای پایانی زمستان ،امروز بازهم آمدم تا بنویسم و باز هم برای دل خودم ماهی که گذشت ماهی بود با فراز و نشیب زیاد برای من ، امید مجدد برای آمدن نی نی عزیزم ، اینماه داروهای بسیاری رو استفاده کردم پیش دکتر رفتم و از احتمال زیاد باردار شدنم خوشحالم کرد باز هم دارو استفاده کردم انواع آمپول و قرص و شیافت و .... بعد از گذشت یکماه و داشتن تمامی علائم بارداری که دیگر شک داشتم باز هم توهم است یا واقعیت بلاخره چهارشنبه 26 بهمن رفتم ازمایش خون دادم و منفی شد و بازهم ........................... نمیدونم شاید ایندفعه کمتر ناراحت شدم و شاید دیگه به این شرایط عادت کردم قرار شده فعلا این دوماه دارویی استفاده نکنم البته خو...
23 اسفند 1390

انتظار یه آدم بیقرار

سلام و صد تا سلام از طرف یه مامان منتظر اومدم باز هم بنویسم از درد و دل های مادرانه که البته هنوز رنگ و بوی مادری به خود نگرفتن . نی نی  عزیزم  با تمام وجود دوستت دارم و هر چی به انتظارم افزوده میشه میفهمم که بیشتر و بیشتر دوستت دارم ، گل مامان طبق تشخیص خانم دکتر مهربونم شاید تو یکم بیشتر ناز کنی برای اومدنت و منم مطمئن باش نازتو میخرم و منتظر اومدنت میمونم .  
19 دی 1390

سر درگمی مامان

نی نی عزیز و نازم سلام باز هم مریم دل تنگ و بیقرار اومده تا برات بنویسه ، اومدم بهت بگم منتظرم و منتظرم و منتظر . الان شرایط مامان خیلی بده عزیزم ، حالم اصلا خوب نیست دل درد و کمردرد شدید دارم و بیشتر از همه از اینکه هنوز نمیدونم تو با من هستی یا نه کلافه ، میگم اگه این دردها به خاطر وجود تو گل من هستش تحملشون میکنم ولی از اینکه واقعا نمیدونم علت مشکلات این روزام چیه روحیه ام داغونه . امروزم اول محرمه و بدتر دلم گرفته و امیدوارم که تا چند روز دیگه خدا دلم رو شاد کنه و خبر بودن تو رو بفهمم آمین یا رب العالمین . راستی قول داده بودم واسه سلامتیت سوره مزمل رو 40 شب بخونم که این رو هم انجام دادم . عزیزم جات خالی من به همراه بابایی ر...
19 دی 1390

درد و دل های مریم با خودش

سلام عزیزم امروز باز هم اومدم بنویسم ولی نه با احساسات قوی قبلی ، شاید سری قبل با تمام وجود حست میکردم و مینوشتم ولی اینبار با یک تصور نا مفهوم از اینکه آیا روزی خواهی بود یا نه ؟ مینویسم . دیگر از این به بعد برای دل خودم مینویسم زیرا ممکن است تو هیچ گاه نیایی که بخواهی بخوانی آنچه را درد دل یا خاطرات یک مادر مینامند . شاید هم روزی باشی و به این نوشته من بخندی نمیدانم ولی مینویسم از دلتنگی خودم برای خودم و .......... بعد از 5 سال زندگی شیرین با علی نازنین تصمیم گرفتیم با امدن کودکی به زندگیمان شیرینی دوباره ببخشیم  و از شهریور 90 این تصمیم جدی شد من در ماه اول چنان دچار توهم بارداری بودم که تصور میکردم باردار شده ام ، البته دک...
19 دی 1390

امام رضا یعنی سریع الرضا

نی نی ناز من سلام عزیز مامان این ماه هم نیومدی پیشم ، البته عزیزم اصلا دیگه ناراحت نمیشم و میدونم که هر وقت خدای بزرگ صلاح بدونه توی نازنین رو به ما میده . امشب شب عید قربانه و امیدوارم عید همه مبارک باشه و عید تو نازنین من . توی مطلب قبلی از امام رضا گله کردم که منو نطلبیده ولی یکماه بیشتر نشده که اون امام مهربون و عزیز منو طلبید و مامانی فردا داره با بابایی میره مشهد دوست داشتم تو هم بودی ولی اشکال نداره فرصت بسیاره واسه با هم رفتن . امام رضای عزیزم واقعا ازت ممنونم که دعام رو مستجاب کردی و منو طلبیدی .     ...
6 آذر 1390

تقدیم به او که منتظرش هستم

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاویدباش در کنارم زندگی آغاز کن... ...
15 مهر 1390

خیر و برکت وجود نی نی

عزیز مامان همین که من و بابایی تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم خیر و برکت وجود تو به زندگیمون اضافه شد و بابایی که مدرک الکترونیک داشت و بعد از ازدواج تصمیم گرفته بود مدیریت هم بخونه لیسانس مدیریتشو گرفت و حالا بابای مهندس تو مدیر لایقی هم شده و مهمتر از اونا مطمئنم پدر لایقی هم هست و علاوه بر اون بابایی که 10 ساله توی ایران خودرو کار میکنه و کارمند قراردادی بود توی این ماه رسمی هم شد و صاحب ماشین هم شد که اینم خدا کمک کرد تا مامانی واسه کادو تولدش بخره و همچنین بابایی بتونه من و تو رو کلی جاهای خوب ببره  . پس با این همه خوش یمنی خیلی امیدوارم که زمانی که بیای همه زندگیمون رو با خیر و برکت  تر میکنی پس زیاد منتظرمون نذار و بیا دوستت ...
15 مهر 1390

درد دل بانی نی

نی نی نازم سلام   الان مامان توی خونه تنهاست و دلش گرفته آخه بابایی خیلی وقته رفته بیرون تا ماشین رو درست کنه و با هم فردا بریم مسافرت اما بدون تو ...............................   نی نی عزیزم میدونی اگه الان پیشم بودی منو از تنهایی در میاوردی ولی  اشکال نداره میدونم توی بهترین زمان که خدا مقدر کنه میای و منو خوشخال میکنی نذر کردم از سفر که برگردم برای سالم بودن و صالح بودن تو که هنوز هم نیومدی سوره مزمل رو بخونم . امیدوارم خدا به من توفیق بده البته با توجه به خوندن کتاب ریحانه بهشتی خیلی دعا های دیگه هم واست میخونم که نفس زندگیم سالم و صالح باشه دوست دارم عزیزم نی نی گلم مامان و بابا تصمیم داشتن برن ...
15 مهر 1390