امام رضا یعنی سریع الرضا
نی نی ناز من سلام عزیز مامان این ماه هم نیومدی پیشم ، البته عزیزم اصلا دیگه ناراحت نمیشم و میدونم که هر وقت خدای بزرگ صلاح بدونه توی نازنین رو به ما میده . امشب شب عید قربانه و امیدوارم عید همه مبارک باشه و عید تو نازنین من . توی مطلب قبلی از امام رضا گله کردم که منو نطلبیده ولی یکماه بیشتر نشده که اون امام مهربون و عزیز منو طلبید و مامانی فردا داره با بابایی میره مشهد دوست داشتم تو هم بودی ولی اشکال نداره فرصت بسیاره واسه با هم رفتن . امام رضای عزیزم واقعا ازت ممنونم که دعام رو مستجاب کردی و منو طلبیدی . ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا علی
20:38
تقدیم به او که منتظرش هستم
عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاویدباش در کنارم زندگی آغاز کن... ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا علی
19:30
خیر و برکت وجود نی نی
عزیز مامان همین که من و بابایی تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم خیر و برکت وجود تو به زندگیمون اضافه شد و بابایی که مدرک الکترونیک داشت و بعد از ازدواج تصمیم گرفته بود مدیریت هم بخونه لیسانس مدیریتشو گرفت و حالا بابای مهندس تو مدیر لایقی هم شده و مهمتر از اونا مطمئنم پدر لایقی هم هست و علاوه بر اون بابایی که 10 ساله توی ایران خودرو کار میکنه و کارمند قراردادی بود توی این ماه رسمی هم شد و صاحب ماشین هم شد که اینم خدا کمک کرد تا مامانی واسه کادو تولدش بخره و همچنین بابایی بتونه من و تو رو کلی جاهای خوب ببره . پس با این همه خوش یمنی خیلی امیدوارم که زمانی که بیای همه زندگیمون رو با خیر و برکت تر میکنی پس زیاد منتظرمون نذار و بیا دوستت ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا علی
19:28
درد دل بانی نی
نی نی نازم سلام الان مامان توی خونه تنهاست و دلش گرفته آخه بابایی خیلی وقته رفته بیرون تا ماشین رو درست کنه و با هم فردا بریم مسافرت اما بدون تو ............................... نی نی عزیزم میدونی اگه الان پیشم بودی منو از تنهایی در میاوردی ولی اشکال نداره میدونم توی بهترین زمان که خدا مقدر کنه میای و منو خوشخال میکنی نذر کردم از سفر که برگردم برای سالم بودن و صالح بودن تو که هنوز هم نیومدی سوره مزمل رو بخونم . امیدوارم خدا به من توفیق بده البته با توجه به خوندن کتاب ریحانه بهشتی خیلی دعا های دیگه هم واست میخونم که نفس زندگیم سالم و صالح باشه دوست دارم عزیزم نی نی گلم مامان و بابا تصمیم داشتن برن ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا علی
19:28
ناگفتنی ها با همسرم
پنجمین سالگرد ازدواج و تولد بابا علی
عزیز مامان چند روز پیش سالگرد ازدواج مامان و بابا بود و طبق معمول هر سال ما این روز رو دو نفری جشن میگییریمو ا میدوارم سال دیگه این جشن سه نفری باشه و وجود نازنین تو گرمی بخش جشن ما باشه کوجولوی مامان من و بابایی 16 شهریور 85 با هم ازدواج کردیم و الان 5 ساله که زندگی مشترکمان را در کنار هم شروع کردیم . بابای مهربونه تو که همیشه همدم و همسر نازنین منه و توی این 5 سال به جز خوبی و محبت و مهربونی و مردانگی چیزی ازش ندیدم و هیچ گاه نتونستم محبت هاش رو جبران کنم توی این روز منو سورپرایز کرد و یه انگشتر خوشکل واسم خرید که البته اون انگشتر جریان داره و اونم اینه که : واسه نامزدیمون واسم این انگشتر رو خریده بود ولی با توجه به نیازی که بعد از عروس...
نویسنده :
مامان مریم و بابا علی
19:27