امسال دی ماه و ....
همیشه از وقتی بچه بودم عاشق زمستون بودم اونم ماه دی . نمیدونم چرا اینقدر دی رو دوست داشتم به خاطر برف و تعطیلی های مدرسه یا به خاطر اینکه ماه تولدم بودم !!!!
هر چی بزرگتر شدم علاقه ام به دی ماه بیشتر میشد . کلاً دختری نبودم که منتظر سورپرایز دیگران باشم که ببینم واسه تولدم چیکار میکنم برعکس خواهر بزرگترم !!! همیشه از اول دی یاد آوری میکردم که هیچوقت کسی 26 دیماه رو فراموش نکنه !!!! بعد از ازدواج هم همینطور بودم هر چند که بزرگتر و عاقلتر شده بودم ولی بلاخره یه جورایی به علی میفهموندم که مهمترین چیز برام روز تولدمه !!!
امسال وقتی توی فروردین فهمیدم مادر شدم و نی نی نازنینم توی دیماه به دنیا میاد خیلی خیلی خوشحال شدم و واقعا حس کردم چه حکمت زیبایی که با کوچولوی نازنینم توی یه ماه بدنیا اومدیم!!!!!!!!! و جالب تر برام این شد که دکتر تاریخ زایمانم رو 26 دیماه زد یعنی روز تولد خودم !!!!!!!!وای خدای من چه رویای شیرینی ........... خدایاااااااااا خدایااااااااااااااااا باهام چیکار کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی یادم میاد علی چقدر بهم وعده میداد که امسال تولد هر دوتون رو توی بیمارستان میگیرم . منم باهاش شرط میکردم که باید به من سه تا کادو بدی یکی کادو تولد بچه ام ، یکی تولد خودم از طرف خودت یکی هم از طرف آرتین ..........
خدایا این روزا با تمام وجود آرزو میکردم دی ماه نیاد !!!!!!! دیگه نمیخوام کسی تولدم رو بهم تبریک بگه !!!!!!!!!!! اصلا نمیخوام هیچکس یادش باشه که تو همچین روزی بدنیا اومدم .
متنفرم از دی ، دیگه این ماه سال رو دوست ندارم .............
دیروز به علی گفتم نمیخوام برام امسال تولد بگیری ، اصلا نمیخوام هیچ کاری کنی که سورپرایز بشم و ..... دوست دارم امسال روز تولدم توی تنهایی خودم بشینم و به یاد پسرم با خدای خودم خلوت کنم بگم خدایا امروز قرار بود من درد زایمان رو تحمل کنم نه 4 ماه پیش ...... امروز قرار بود اشک شوق بریزم نه از 4 ماه پیش اشک غم و دوری..........بگم خدایاااااااااااا دلم پسرم رو میخواد ...... بگم نمیتونم وقتی تو خیابون لباس بچه میبینم جلوی اشکم رو بگیرم . خدایاااااااااااااااااااااااا..................
خدایا اشکام رو میبینی !!!!!!!!!!!!!!!!!!
پسرک کوچولوی نازنینم دلتنگتم . این روزا وقتی میشنوم کسی بچه اش به دنیا اومده دلم واست بیشتر تنگ میشه . خودم رو جاش میذارم و میبینم چه حس زیباییه مادر شدن ،دلم میخواست بودی کوچولوی نازنینم ........... بودی تا صدای تو هم مثل دختر کوچولوی همسایه آپارتمان رو پر میکرد و من ...........
خدایا ازت میخوام کمکم کنی . خودم هر کاری میکنم نمیتونم .............................